نیاز به امام برای مشاهدۀ اسمای الهی
در ادامۀ بحث عالم مشاهده (جلسۀ 9، 13 شعبان 1443) به تبیین موضوع نیاز به امام برای مشاهدۀ اسمای الهی میپردازیم.
در جلسات قبل بیان شد که مشاهدۀ امامت از طریق مشاهدۀ نبوت است و درک این شهود با طهارت و با بودن امام و واسطهگری او بین خلق و خدا در صعود وجودی، حاصل میشود.
حرکت که با امام باشد، نه آسمان به زمین میآید، نه زمین به آسمان میرود. با حفظ شیئیت شیء، بنده به لقای حق میرسد. نه حق، بنده میشود و نه بنده، حق!
امام با واسطهگری هم لذت معرفت، هم لذت عبودیت را به بنده میچشاند؛ بنده در عین رسیدن به فنای حق، لذت عبودیت خدا را هم میچشد. او نه خدا را غایب و نه همهچیز را عین خدا میبیند.
پس همیشه ولایت است که رابطۀ بنده با خدا را از افراط و تفریط حفظ میکند. در ولایت است که بنده به لقای حضرت حقتعالی میرسد دور از افراط حلول و اتحاد و «أنا الحق» گفتن و تفریطِ ازدستدادن جایگاه بندگی! و این، بدون عشق امام و مشاهدۀ او تحت عنوان واسطۀ ولایت در تجلی نبوت و امامت امکانپذیر نیست.
رسالت، ظهور ولایت نبی در رسول است. ولایت نباشد، نبوت به کمال نمیرسد؛ یعنی نه نبی کار خودش را درست انجام میدهد، نه رسول! ولایت، واسطه و استمرار اسم «هوَ الوَلیّ» است و به دلیل اینکه از اسمای الهی است، تعطیلبردار نیست.
امام خود در مسیر قرب خداست و مسیر قرب و کیفیت قرب را برای بندۀ خدا در «مغضوب» و «ضالّ» نبودن تعیین مینماید. به تعبیر دیگر امام مسیر قربِ عبد به رب را ممکن میسازد و هرکدام را در جایگاه خود از افراط و تفریط نگه میدارد. سالک کوی قرب را به رب میرساند، درعین اینکه وجهۀ بنده بودنش را نیز فراموش ننماید. امام خودش عین صراط مستقیم میشود که سالک از آن صراط بدون افراط و تفریط عبور نماید و دریک کلام راه عروج نفس را هموار میسازد.
امام نه قانونگذار دین است، نه خودش دور از نبی و رسالت نبی میتواند، راهبر رسالت باشد. او راه طهارت و عبور از پوسته را به مردم نشان میدهد، که همان ورود به مشاهده است: "العُبودِيَّةُ جَوهَرَةٌ كُنهُها الرُّبوبيّةُ"[1]
اما اینکه چرا امام قانونگذار نیست، به دلیل این است که جایگاه اصلی امام در ملکوت انسان است. امام در ظاهر حرکت نمیکند؛ هرچند خودش مقید به رسالت و نبوت است؛ ولی رسول و نبی نیست. رسالت ظاهری است که از ولایت ظهور کرده؛ ولایت استمرار مقام نبوت است.
بعد از رحلت رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) کار همۀ مسلمانان فقط تدارک ظهور خاتمالاولیا است. حتی خود ائمه اطهار(علیهمالسلام) هم کاری به غیر از مهیاکردن و تدارک خاتمالاولیا نداشتند. آنچه ایشان از سکوت و قیام و صبر و...، در طول زندگی خود انجام دادند برای این بود که ولایت ظهور پیدا کند. و این ظهور حاصل نمیشود مگراینکه همه بدانند که بودن ما فقط برای این است که ظهور را تدارک کنیم.
قانون اسلام و شریعت برای ظاهر انسان کافی است. به این معنی که شریعت، واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح، را مشخص نموده، پس در روند زندگی و عبادت دنیایی و ظاهری به امام نیازی نداریم؛ اما برای لقای الهی و مشاهدۀ اسمای الهی که شیئیت انسان است به امام نیاز داریم.
ولایت در ملکوت انسان ظهور پیدا میکند و در ظاهر، حتی در رعایت تام شریعت هم ظهور پیدا نمیکند. و این تجربهای است که هم در زندگی شخصی خود و هم در اجتماع مسلمانان، آن را مشاهده نمودهایم. ولایت در صورت (شیئیت) انسان کار میکند، نه در قالب او. پس ولایت زمان و مکان ندارد. در عالمی که تمام وقایع در آن عالم ثبت میشود. اگر انسان امام را در آن عالَم مشاهده نماید، آسمان پرستارهای را میبیند که مرتب ملکات در آن به ظهور میرسند.
طهارت در طریقت و حقیقت، مقصد مشاهده
در اینجا طهارت در شریعت را بررسی نمیکنیم، زیرا این مرتبۀ از طهارت درعین حال که اهمیت دارد، و بهعنوان مقدمه است، برای همگان روشن است. بنابراین به بحث طهارت در تجلی وضو در طریقت و حقیقت با مراجعه به دیدگاه سید حیدر آملی میپردازیم.
طهارت در لغت به معنی نظافت است و در شریعت اصطلاحی است برای وضو، غسل و تیمم. در هریک از این طهارتهای سهگانه هریک از مراتب شریعت، طریقت و حقیقت وجود دارد. تأثیر طهارت این است که نماز با آنها مباح میشود؛ یعنی مقدمۀ نماز هستند: "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ... وَلَٰكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ"[2].
یکی از نکات قابل توجه در آیه این است که خداوند در پایان آیه میفرماید: "وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ". همانطور که بیان شد، طهارت مقدمۀ نماز است و از این بخش آیه میتوان فهمید که نماز هم مقدمۀ اتمام نعمت است! و به گواهی آیات قرآن، اتمام نعمت الهی در ولایت است: "الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي"[3]. اتمام نعمت یعنی باقی بودن نعمت و این مطلب تنها با ولایت حاصل میشود.
قصد داریم طهارت را به شهود بنشینیم و تأثیر ولایت را در طهارت و خصوصاً وضو، ببینیم؛ چراکه محال است وضو را مشاهده کنیم و در نماز به مشاهدۀ "الله" ننشینیم! از طرف دیگر اگر طهارت را شهود نکنیم، نعمت خدا بر ما تمام نیست؛ یعنی اگر بدون طهارت وارد نماز شویم، نعمت نماز بر ما تمام نشده است.
طهارت نزد اهل طریقت، طهارت نفس و عقل و سرّ و اعضاست؛ طهارت نفس از اخلاق رذیله و روحیات خودی و طهارت عقل از افکار و شبهههایی که موجب گمراهی است و طهارت سرّ از نظر به اغیار و طهارت اعضا از افعالی است که مورد رضایت عقل و شرع نیست.
عجیب است که اکثراً توانستهایم خود را از خیلی از رذایل اخلاقی و گناهان صغیره و کبیره و توهمات و...، پاک نماییم؛ اما وقتی خود را در محاذات امام قرار میدهیم، برایمان سخت است که خواست امام را بفهمیم و عمل کنیم! درحالیکه امام آینۀ جان انسان است و از کسی که در مقابل آینه قرار گرفته و آینه عیب و حُسن او را نشان میدهد، پذیرفته نیست که بگوید من حرف آینه را نمیفهمم.
همینطور کسی که امام، آینۀ جان اوست، حق ندارد بگوید من نمیدانم چکار کنم! اکثریت ما عقلمان با ما حرف نمیزند، و با اینکه جلوی امام جانمان ایستادهایم، سخنش را نمیشنویم و باز هم میگوییم چه کنم؟ این «چهکنم»ها نتیجۀ مشاهده نکردن امام است.
طهارت سرّ از نظر به اغیار، یکی از شرایط طهارتِ اهل طریقت است. غیر کیست؟ غیری جز خودی انسان وجود ندارد. اگر انسان در هستی بیرون از خودش غیری میبیند، دلیلش نظرکردن به خود است. اولین تجلی اغیار، خود انسان است!
شرط دیگر، طهارت اعضا از افعالِ غیرمرضی عقل و شرع است که بسیار مورد ابتلای ماست و در تشخیص آن بسیار دچار اشتباه میشویم. یک مثال در این مورد، انفاقهایی است که به اشتباه آن را مورد رضایت عقل و شرع میدانیم! درحالیکه انفاق و دستودلباز بودن که بسیار صفت پسندیدهای است و به آن توصیه شده، باید هدفمند باشد، در غیر اینصورت نهتنها یک ارزش نیست، بلکه باعث ترویج یک ضدارزش میشود.
بسیاری از آنچه ما بهعنوان خیر انجام میدهیم برای دنیاست! زیرا میپنداریم اگر من این کار خیر را انجام ندهم، این باب خیر بسته میشود، و این شرک است! اگر کارهای ما برای خداست، باید کار ما، دیگران را به یاد خدا بیندازد، نه اینکه ما را نشان دهد. در بسیاری از دادنها و گذشتنهای ما حبّ دنیا وجود دارد، پس براساس عقل و شرع نیست! و کاری که عقلانی نباشد نشان میدهد که طهارت ندارد.
وضویی که صفات مذکور را دارد، باعث صفای ظاهر و باطن است و به عبارتی «نورٌ علی نور» است؛ یعنی نور بصیرت بر نور شرع سبب صفای ظاهر و باطن شده، موجب ثبات سالک بر صراط مستقیم در دنیا و آخرت میشود. اگر انسان وجودی کار کند، ثابتتر میشود. اینکه ما زود از کارهایمان خسته میشویم نشان میدهد که کارمان وجودی نیست.
طهارت اهل حقیقت، طهارت سرّ از مشاهدۀ غیر است. سالک در این مرحله، نیت میکند که غیر او را در وجود مشاهده نکند و فقط توجهش به او باشد؛ زیرا هرکس در باطن توجهش به غیر باشد، دچار شرک خفی است. پس طهارت در اینجا همان توحید حقیقی و نفی شرک جلی و خفی است. [4]
خدایا ما را از شرک خفی نجات بده! ما میدانیم که شرک خفی داریم و میخواهیم که نداشته باشیم. این عین لطف توست که در این موضوع در جهل مرکب نماندیم و امیدواریم که یک روز از این شرک خفی رهایی پیدا کنیم!
[1]- المحمدي الري شهري، الشيخ محمد، ميزان الحكمه، ج7، ص12.
[2]- سورۀ مائده، آیۀ 6 : ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که به نماز میایستید، صورت و دستها را تا آرنج بشویید! و سر و پاها را تا مفصل [= برآمدگی پشت پا]... بلکه میخواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید؛ شاید شکر او را به جا آورید!
[3]- سورۀ مائده، آیۀ 3.
[4]- تفسير المحيط الأعظم، ج4، صص14-25.
نیاز به امام برای مشاهدۀ اسمای الهی
در ادامۀ بحث عالم مشاهده (جلسۀ 9، 13 شعبان 1443) به تبیین موضوع نیاز به امام برای مشاهدۀ اسمای الهی میپردازیم.
در جلسات قبل بیان شد که مشاهدۀ امامت از طریق مشاهدۀ نبوت است و درک این شهود با طهارت و با بودن امام و واسطهگری او بین خلق و خدا در صعود وجودی، حاصل میشود.
حرکت که با امام باشد، نه آسمان به زمین میآید، نه زمین به آسمان میرود. با حفظ شیئیت شیء، بنده به لقای حق میرسد. نه حق، بنده میشود و نه بنده، حق!
امام با واسطهگری هم لذت معرفت، هم لذت عبودیت را به بنده میچشاند؛ بنده در عین رسیدن به فنای حق، لذت عبودیت خدا را هم میچشد. او نه خدا را غایب و نه همهچیز را عین خدا میبیند.
پس همیشه ولایت است که رابطۀ بنده با خدا را از افراط و تفریط حفظ میکند. در ولایت است که بنده به لقای حضرت حقتعالی میرسد دور از افراط حلول و اتحاد و «أنا الحق» گفتن و تفریطِ ازدستدادن جایگاه بندگی! و این، بدون عشق امام و مشاهدۀ او تحت عنوان واسطۀ ولایت در تجلی نبوت و امامت امکانپذیر نیست.
رسالت، ظهور ولایت نبی در رسول است. ولایت نباشد، نبوت به کمال نمیرسد؛ یعنی نه نبی کار خودش را درست انجام میدهد، نه رسول! ولایت، واسطه و استمرار اسم «هوَ الوَلیّ» است و به دلیل اینکه از اسمای الهی است، تعطیلبردار نیست.
امام خود در مسیر قرب خداست و مسیر قرب و کیفیت قرب را برای بندۀ خدا در «مغضوب» و «ضالّ» نبودن تعیین مینماید. به تعبیر دیگر امام مسیر قربِ عبد به رب را ممکن میسازد و هرکدام را در جایگاه خود از افراط و تفریط نگه میدارد. سالک کوی قرب را به رب میرساند، درعین اینکه وجهۀ بنده بودنش را نیز فراموش ننماید. امام خودش عین صراط مستقیم میشود که سالک از آن صراط بدون افراط و تفریط عبور نماید و دریک کلام راه عروج نفس را هموار میسازد.
امام نه قانونگذار دین است، نه خودش دور از نبی و رسالت نبی میتواند، راهبر رسالت باشد. او راه طهارت و عبور از پوسته را به مردم نشان میدهد، که همان ورود به مشاهده است: "العُبودِيَّةُ جَوهَرَةٌ كُنهُها الرُّبوبيّةُ"[1]
اما اینکه چرا امام قانونگذار نیست، به دلیل این است که جایگاه اصلی امام در ملکوت انسان است. امام در ظاهر حرکت نمیکند؛ هرچند خودش مقید به رسالت و نبوت است؛ ولی رسول و نبی نیست. رسالت ظاهری است که از ولایت ظهور کرده؛ ولایت استمرار مقام نبوت است.
بعد از رحلت رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) کار همۀ مسلمانان فقط تدارک ظهور خاتمالاولیا است. حتی خود ائمه اطهار(علیهمالسلام) هم کاری به غیر از مهیاکردن و تدارک خاتمالاولیا نداشتند. آنچه ایشان از سکوت و قیام و صبر و...، در طول زندگی خود انجام دادند برای این بود که ولایت ظهور پیدا کند. و این ظهور حاصل نمیشود مگراینکه همه بدانند که بودن ما فقط برای این است که ظهور را تدارک کنیم.
قانون اسلام و شریعت برای ظاهر انسان کافی است. به این معنی که شریعت، واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح، را مشخص نموده، پس در روند زندگی و عبادت دنیایی و ظاهری به امام نیازی نداریم؛ اما برای لقای الهی و مشاهدۀ اسمای الهی که شیئیت انسان است به امام نیاز داریم.
ولایت در ملکوت انسان ظهور پیدا میکند و در ظاهر، حتی در رعایت تام شریعت هم ظهور پیدا نمیکند. و این تجربهای است که هم در زندگی شخصی خود و هم در اجتماع مسلمانان، آن را مشاهده نمودهایم. ولایت در صورت (شیئیت) انسان کار میکند، نه در قالب او. پس ولایت زمان و مکان ندارد. در عالمی که تمام وقایع در آن عالم ثبت میشود. اگر انسان امام را در آن عالَم مشاهده نماید، آسمان پرستارهای را میبیند که مرتب ملکات در آن به ظهور میرسند.
طهارت در طریقت و حقیقت، مقصد مشاهده
در اینجا طهارت در شریعت را بررسی نمیکنیم، زیرا این مرتبۀ از طهارت درعین حال که اهمیت دارد، و بهعنوان مقدمه است، برای همگان روشن است. بنابراین به بحث طهارت در تجلی وضو در طریقت و حقیقت با مراجعه به دیدگاه سید حیدر آملی میپردازیم.
طهارت در لغت به معنی نظافت است و در شریعت اصطلاحی است برای وضو، غسل و تیمم. در هریک از این طهارتهای سهگانه هریک از مراتب شریعت، طریقت و حقیقت وجود دارد. تأثیر طهارت این است که نماز با آنها مباح میشود؛ یعنی مقدمۀ نماز هستند: "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ... وَلَٰكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ"[2].
یکی از نکات قابل توجه در آیه این است که خداوند در پایان آیه میفرماید: "وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ". همانطور که بیان شد، طهارت مقدمۀ نماز است و از این بخش آیه میتوان فهمید که نماز هم مقدمۀ اتمام نعمت است! و به گواهی آیات قرآن، اتمام نعمت الهی در ولایت است: "الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي"[3]. اتمام نعمت یعنی باقی بودن نعمت و این مطلب تنها با ولایت حاصل میشود.
قصد داریم طهارت را به شهود بنشینیم و تأثیر ولایت را در طهارت و خصوصاً وضو، ببینیم؛ چراکه محال است وضو را مشاهده کنیم و در نماز به مشاهدۀ "الله" ننشینیم! از طرف دیگر اگر طهارت را شهود نکنیم، نعمت خدا بر ما تمام نیست؛ یعنی اگر بدون طهارت وارد نماز شویم، نعمت نماز بر ما تمام نشده است.
طهارت نزد اهل طریقت، طهارت نفس و عقل و سرّ و اعضاست؛ طهارت نفس از اخلاق رذیله و روحیات خودی و طهارت عقل از افکار و شبهههایی که موجب گمراهی است و طهارت سرّ از نظر به اغیار و طهارت اعضا از افعالی است که مورد رضایت عقل و شرع نیست.
عجیب است که اکثراً توانستهایم خود را از خیلی از رذایل اخلاقی و گناهان صغیره و کبیره و توهمات و...، پاک نماییم؛ اما وقتی خود را در محاذات امام قرار میدهیم، برایمان سخت است که خواست امام را بفهمیم و عمل کنیم! درحالیکه امام آینۀ جان انسان است و از کسی که در مقابل آینه قرار گرفته و آینه عیب و حُسن او را نشان میدهد، پذیرفته نیست که بگوید من حرف آینه را نمیفهمم.
همینطور کسی که امام، آینۀ جان اوست، حق ندارد بگوید من نمیدانم چکار کنم! اکثریت ما عقلمان با ما حرف نمیزند، و با اینکه جلوی امام جانمان ایستادهایم، سخنش را نمیشنویم و باز هم میگوییم چه کنم؟ این «چهکنم»ها نتیجۀ مشاهده نکردن امام است.
طهارت سرّ از نظر به اغیار، یکی از شرایط طهارتِ اهل طریقت است. غیر کیست؟ غیری جز خودی انسان وجود ندارد. اگر انسان در هستی بیرون از خودش غیری میبیند، دلیلش نظرکردن به خود است. اولین تجلی اغیار، خود انسان است!
شرط دیگر، طهارت اعضا از افعالِ غیرمرضی عقل و شرع است که بسیار مورد ابتلای ماست و در تشخیص آن بسیار دچار اشتباه میشویم. یک مثال در این مورد، انفاقهایی است که به اشتباه آن را مورد رضایت عقل و شرع میدانیم! درحالیکه انفاق و دستودلباز بودن که بسیار صفت پسندیدهای است و به آن توصیه شده، باید هدفمند باشد، در غیر اینصورت نهتنها یک ارزش نیست، بلکه باعث ترویج یک ضدارزش میشود.
بسیاری از آنچه ما بهعنوان خیر انجام میدهیم برای دنیاست! زیرا میپنداریم اگر من این کار خیر را انجام ندهم، این باب خیر بسته میشود، و این شرک است! اگر کارهای ما برای خداست، باید کار ما، دیگران را به یاد خدا بیندازد، نه اینکه ما را نشان دهد. در بسیاری از دادنها و گذشتنهای ما حبّ دنیا وجود دارد، پس براساس عقل و شرع نیست! و کاری که عقلانی نباشد نشان میدهد که طهارت ندارد.
وضویی که صفات مذکور را دارد، باعث صفای ظاهر و باطن است و به عبارتی «نورٌ علی نور» است؛ یعنی نور بصیرت بر نور شرع سبب صفای ظاهر و باطن شده، موجب ثبات سالک بر صراط مستقیم در دنیا و آخرت میشود. اگر انسان وجودی کار کند، ثابتتر میشود. اینکه ما زود از کارهایمان خسته میشویم نشان میدهد که کارمان وجودی نیست.
طهارت اهل حقیقت، طهارت سرّ از مشاهدۀ غیر است. سالک در این مرحله، نیت میکند که غیر او را در وجود مشاهده نکند و فقط توجهش به او باشد؛ زیرا هرکس در باطن توجهش به غیر باشد، دچار شرک خفی است. پس طهارت در اینجا همان توحید حقیقی و نفی شرک جلی و خفی است. [4]
خدایا ما را از شرک خفی نجات بده! ما میدانیم که شرک خفی داریم و میخواهیم که نداشته باشیم. این عین لطف توست که در این موضوع در جهل مرکب نماندیم و امیدواریم که یک روز از این شرک خفی رهایی پیدا کنیم!
[1]- المحمدي الري شهري، الشيخ محمد، ميزان الحكمه، ج7، ص12.
[2]- سورۀ مائده، آیۀ 6 : ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که به نماز میایستید، صورت و دستها را تا آرنج بشویید! و سر و پاها را تا مفصل [= برآمدگی پشت پا]... بلکه میخواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید؛ شاید شکر او را به جا آورید!
[3]- سورۀ مائده، آیۀ 3.
[4]- تفسير المحيط الأعظم، ج4، صص14-25.
نظرات کاربران